انجام پایان نامه مهندسی صنایع و مدیریت - انجام پایان نامه دکتری تخصصی

انجام پایان نامه مهندسی صنایع و مدیریت و پروپوزال حرفه ای مدیریت برق عمران روانشناسی و thesis 09104603123 انجام پایان نامه دکتری و کارشناسی ارشد و دکتری

انجام پایان نامه مهندسی صنایع و مدیریت - انجام پایان نامه دکتری تخصصی

انجام پایان نامه مهندسی صنایع و مدیریت و پروپوزال حرفه ای مدیریت برق عمران روانشناسی و thesis 09104603123 انجام پایان نامه دکتری و کارشناسی ارشد و دکتری

انجام پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتری تخصصی مهندسی صنایع و مدیریت و پروپوزال حرفه ای مدیریت برق عمران روانشناسی انجام پایان نامه دکتری و کارشناسی ارشد و دکتری در تمامی رشته ها بهترین موسسه انجام پایان نامه حقوق و مهندسی صنایع, پدافند غیرعامل و مدیریت,اقتصاد,تحلیل آماری,شبیه سازی نرم افزاری پروژه های دانشجویی
آدرس ایمیل؛ DRTAHQIQ@GMAIL.COM
تماس: 09104603123
سایت: http://drtahqiq.website2.me/

  • ۰
  • ۰

داستان سالار مگس ها

داستان : پیش از آنکه دمیدن “رالف” در صدف حلزونی به پایان برسد، بچه ها در سکو جمع شدند. این جلسه با جلسه ای که صبح بر گزار شد فرق داشت. آفتاب بعد از ظهر از آن سوی سکو اریب می تابید و بچه ها که احساس می کردند از گرمای آفتاب کاسته شده، لباس هایشان را پوشیده بودند و تعداد کمی از افراد گروه کر رداهایشان را کنار گذاشته بودند.

“رالف” روی تنه ی درختی که افتاده بود نشست، سمت چی او به خورشید بود. در سمت راستش بیشتر بچه های گروه کر و در سمت چپ او پسرهای بزرگتری که تا پیش از تخلیه یکدیگر را نمی شناختند، قرار داشتند و در مقابلش بچه های کوچکتر روی علف ها چمباتمه زده بودند. همه ساکت بودند.

“رالف” صدف کرم-صورتی رنگش را از روی زانو برداشت و در همین حال ناگهان نسیم سبکی بر روی سکو وزیدن گرفت. “رالف” مردد بود که آیا از جایش بلند شود یا بنشیند. زیر چشمی به آبگیری که در سمت چپش بود نگاهی انداخت. خوکچه ای نزدیک او نشسته بود اما به کمکش نمی آمد.

Lord of the Flies

۲ Fire on the Mountain

By the time Ralph finished blowing the conch the platform was crowded. There were differences between this meeting and the one held in the morning. The afternoon sun slanted in from the other side of the platform and most of the children, feeling too late the smart of sunburn, had put their clothes on. The choir, less of a group, had discarded their cloaks.

Ralph sat on a fallen trunk, his left side to the sun. On his right were most of the choir; on his left the larger boys who had not known each other before the evacuation; before him small children squatted in the grass. Silence now.

 Ralph lifted the cream and pink shell to his knees and a sudden breeze scattered light over the platform. He was uncertain whether to stand up or remain sitting. He looked sideways to his left, toward the bathing pool. Piggy was sitting near but giving no help.

مترجم داستان :

زیدانلو، متولد سال ۱۳۷۰

 

تحصیلات

کارشناسی مترجمی زبان انگلیسی از دانشگاه امام رضا (ع)

(۱۳۸۸- ۱۳۹۲)

دانشجوی ممتاز با معدل کل ۰۷/۱۷

دانشجوی ارشد مترجمی زبان انگلیسی- دانشگاه فردوسی مشهد

تمام کردن دوره های زبان انگلیسی جهاد دانشگاهی مشهد

دارای مدرک Jonuior از موسسه زبان جهاد دانشگاهی مشهد

دارای مدرکSEC از موسسه ی زبان شکوه

 

سوابق کاری

سابقه ی کار به مدت ۴ سال:

مترجم مکتوب (حوزه ی تخصص: علوم انسانی)

ترجمه ی متون علمی، عمومی، خبر

همکاری در ترجمه ی بخشی از سایت دانشگاه (مدیریت پژوهشی)

مدرس زبان انگلیسی

همکاری در سایت ایران …، انجام پایان نامه با سطح کیفی طلایی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی